پست الکترونیک: info@daya-eg.com

تماس : 26206124

تجزیه‌وتحلیل تکنیکی به‌عنوان یک روش تجزیه‌وتحلیل قابل‌قبول در حوزه مالی مورد توجه قرارگرفته است که با استفاده از اطلاعات تاریخی به پیش‌بینی حرکات قیمت می‌پردازد (یه و دیگران، ۲۰۱۶). تحلیلگران تکنیکی عمدتاً تلاش می‌کنند تا از الگوی تکرارشونده و قابل پیش‌بینی در قیمت‌های سهم بهره گیرند و بدین ترتیب الگوی سرمایه‌گذاری عملکرد برتر ایجاد کنند. آن‌ها ارزش اطلاعات بنیادی را انکار نمی‌کنند، اما معتقدند قیمت‌ها به‌تدریج و با یک روند مشخص به ارزش ذاتی خود نزدیک می‌شود. بخش وسیعی از تجزیه‌وتحلیل تکنیکی به دنبال کشف روندها در قیمت‌های بازار است(بودی و دیگران، ۲۰۱۱). تحلیل تکنیکی بر پایه تحلیل روابط عرضه و تقاضا برای اوراق بهادار به‌منظور تعیین روند حرکت (تغییرات) قیمت سهام یا بازارهای مالی استوار است.

تحلیلگران تکنیکی معتقدند وقتی‌که سرمایه‌گذاران با شرایط مشابهی که در گذشته رخ‌ داده روبه‌رو می‌شوند، به روش پیش‌بینی‌شده‌ای رفتار می‌نمایند، به دیگر سخن، تاریخ تکرار می‌شود. روش نموداری یکی از روش‌های تحلیل تکنیکی است. کاربرد روش نموداری بر این اساس بنا شده است که از طریق مطالعه رفتار قیمت و حجم معامله سهام در گذشته، می‌توان قیمت آتی آن را تعیین کرد (راعی و پویانفر، ۱۳۸۹) و به‌طور خلاصه تحلیل تکنیکی روش سرمایه‌گذاری بر پایه بررسی قیمت سهام با استفاده از نمودارها به‌عنوان ابزار اصلی است(اشلیس، ۲۰۰۵).

تجزیه‌وتحلیل تکنیکی در جست‌وجوی الگوهای پیش‌بینی شونده و تکراری در قیمت‌های سهام هستند. بر مبنای فرضیه بازار کارا، تجزیه‌وتحلیل تکنیکی فاقد ارزش است. تاریخچه قیمت‌ها و حجم معاملات با حداقل هزینه (حتی رایگان) در دسترس عموم قرار دارد؛ بنابراین اطلاعاتی که از تجزیه‌وتحلیل قیمت‌های گذشته به دست می‌آید، از قبل در قیمت‌ها منعکس شده است؛ اما رد ارزش تجزیه‌وتحلیل تکنیکی با فرض پذیرش بازار کاراست (بودی و دیگران، ۲۰۱۱) اما سطح ضعیف کارایی چنین بیان می‌دارد که قیمت سهام بازگوکننده اطلاعات تاریخی است( راعی و پویانفر، ۱۳۸۹). پس اساس استدلال‌های فوق کارایی بازار است. با توجه به تحقیقات صورت گرفته در خصوص کارایی در بازار سرمایه ایران، نشان داده شده است که بازار سرمایه ایران فاقد کارایی ضعیف است، پس این دیدگاه که چون بازار کاراست، تحلیل تکنیکی بدون ارزش است، در بازار کارا صحت دارد؛ اما در بازار فاقد کارایی این ادعا رد است و تحلیل تکنیکی در بازار ناکارا ایران می‌تواند به‌عنوان یک ابزار بدون مغایرت با تئوری‌ها و مفروضات مالی به کار گرفته شود.

تحلیل تکنیکی : پیش‌فرض‌ها و تعاریف

پیش از بررسی روش‌ها و ابزار مورد استفاده در تحلیل تکنیکی، ابتدا لازم است که به تعریف دقیق و صحیح آن، پرداخته شود. تحلیل تکنیکی مطالعه رفتار بازار، عموماً با استفاده از نمودارها، به‌منظور پیش‌بینی روند آتی قیمت است. در این تعریف عبارت «رفتار بازار»، سه منبع اصلی اطلاعات یعنی قیمت، حجم و تعداد قراردادهای باز را شامل می‌شود که مورد آخر تنها در معاملات آتی و اختیار معامله کاربرد دارد (مورفی، ۱۹۹۹).

به‌طور دقیق‌تر می‌توان گفت که تحلیل تکنیکی رویکردی است که از طریق شناسایی الگوهای قیمت و حجم، سرمایه‌گذاران را در پیش‌بینی تغییرات آتی قیمت‌ها یاری می‌کند. زیربنای تحلیل تکنیکی بر این اصل است که قیمت‌های آینده مادامی‌که قیمت‌‌ اوراق بهادار منعکس‌کننده تغییرات عرضه و تقاضا باشند، به کمک قیمت‌های تاریخی قابل پیش‌بینی هستند. در این رویکرد هدف شناسایی روندها در زودترین زمان ممکن و انجام معامله در جهت آن روند است.

تحلیل تکنیکی بر سه اصل پایه‌ای بنا شده است:

  1. اثر همه عوامل در قیمت بازار لحاظ شده است: تحلیل‌گران تکنیکی بر این باورند که هر آنچه می‌تواند بر قیمت تأثیر بگذارد اعم از عوامل بنیادی، سیاسی، روانی و سایر عوامل، در واقع در قیمت بازار منعکس شده است و لذا مطالعه رفتار قیمت، کفایت می‌کند. در حقیقت تمام تحلیل‌گران تکنیکی ادعا می‌کنند که رفتار قیمت باید تغییرات در عرضه و تقاضا را منعکس کند. چنانچه مازاد تقاضا وجود داشته باشد، قیمت‌ها‌ افزایش می‌یابد و چنانچه میزان عرضه بیشتر از تقاضا باشد، قیمت‌ها‌ با کاهش روبه‌رو خواهد شد.
  2. قیمت‌ دارای روند است: در تحلیل تکنیکی مفهوم روند از اهمیت زیادی برخوردار است. هدف اصلی از بررسی نمودارهای حرکت قیمت در بازار، شناسایی روندها در مراحل اولیه شکل‌گیری و انجام معاملات در جهت آن‌‌هاست. در حقیقت کاربرد اغلب روش‌های مورد استفاده در این رویکرد، در شناسایی و پیروی از روندهای موجود است. تحلیل‌گران معتقدند که یک روند به حرکت خود در جهت فعلی ادامه می‌دهد تا زمانی که جهت آن معکوس شود.
  3. تاریخ همواره خودش را تکرار می‌کند: بخش عمده‌ای از بدنه تحلیل تکنیکی و مطالعه رفتار بازار، مربوط به مطالعه روانشناسی رفتار سرمایه‌گذاران می‌شود. به‌عنوان‌مثال الگوهای نموداری که بیش از صد سال است که مورد استفاده چارتیست‌ها قرار می‌گیرند، الگوهای مشخصی را که روی نمودارهای قیمت ظاهر می‌شوند، منعکس می‌کنند. این الگوها تصویری از وضعیت بازار و نیز صعودی یا نزولی بودن آن را نشان می‌دهند. ازآنجاکه این الگوها در گذشته عملکرد خوبی داشته‌اند، فرض می‌شود که این عملکرد مثبت را در آینده هم داشته باشند. ازآنجاکه خریداران و فروشندگان معمولاً عکس‌العمل‌های مشابهی در برخورد با موقعیت‌های مشابه از خود نشان می‌دهند و نیز آن‌که این الگوهای نموداری بر پایه عوامل روانشناسی- که دچار تغییر نمی‌شوند- بنا شده‌اند، چنین فرضی دور از انتظار نیست (مورفی، ۱۹۹۹).

همان‌گونه که پیش‌تر ذکر شد، در صورت برقراری هرکدام از سطوح کارایی بازار، تجزیه‌وتحلیل تکنیکی کاربردی نداشته و به کسب بازدهی بیشتر کمکی نخواهد کرد. با­این‌وجود این رویکرد به شکل گسترده‌ای توسط فعالان بازار از جمله کارگزاران، معامله‌گران، مدیران مالی و سفته‌بازان، مورد استفاده قرار می‌گیرد. هرچند که در محافل علمی با دیده تردید به رویکرد تحلیل تکنیکی نگاه می‌شود ولی در دهه‌های اخیر کاربرد آن در بازارهای مالی به‌منظور پیش‌بینی سری‌های زمانی قیمت و روندهای آتی، با اقبال قابل‌توجهی روبه‌رو شده است (معطر تهرانی، ۱۳۹۳).

شاخص‌های تکنیکی

شاخص‌های تکنیکی به یک سری روابط و محاسبات ریاضی اطلاق می‌شود که بر داده‌های مربوط به قیمت یا حجم اعمال می‌شوند و زمینه تحلیل کمی قیمت بر اساس زمان یا حجم را فراهم می‌سازد که غالباً به شکل یک رابطه ساده ریاضی جهت ایجاد سیگنال‌هایی به‌منظور پیش‌بینی رفتار بازار ظهور می‌یابد. هریک از شاخص‌های تکنیکی پیش‌بینی متفاوتی را جهت تجزیه‌وتحلیل رفتار قیمت، ارائه می‌کنند. برخی از این شاخص‌ها مانند میانگین‌های متحرک، ساده‌ و قابل‌فهم هستند، حال‌آنکه برخی دیگر از شاخص‌ها، روابط ریاضی پیچیده‌ای دارند که فهم کامل و دقیق آن‌ها، نیاز به بررسی بیشتری دارد (اشلیس، ۲۰۰۰). به‌طور کل، تابه‌حال شاخص‌های تکنیکی زیادی تعریف شده است که در یک طبقه‌بندی کلی می‌توان آن‌ها را به چهار گروه شاخص‌های حالت بازار، شاخص‌های روند، شاخص‌های چرخه‌ای و شاخص‌های نوسان پذیری دسته‌بندی کرد (پن، ۲۰۰۳).

  1. شاخص‌های حالت بازار: این شاخص‌ها، حالت فعلی غالب بر بازار را نشان می‌دهد. بازار می‌تواند در شرایط روند، شرایط چرخه، شرایط نوسانی و یا در حالت تغییر از حالتی به حالت دیگر باشد. هرچند تشخیص حالت بازار با توجه به قدرت نسبی شاخص‌های روند در مقابل شاخص‌های چرخه‌ای امکان‌پذیر است، اما به نظر می‌رسد که کار دشواری باشد و هر شاخص تکنیکی قادر به انجام چنین وظیفه پیچیده‌ای نخواهد بود. اگر شاخص‌های روند سیگنال‌هایی شفاف و واضح ایجاد کنند درحالی‌که شاخص‌های چرخه‌ای دارای خروجی مبهمی باشند، حالت روند برای بازار پیش‌بینی خواهد شد.
  2. شاخص‌های روند: روندهای بازار با استفاده از شاخص‌های مختلفی مانند میانگین متحرک شامل میانگین متحرک ساده، میانگین متحرک موزون، میانگین متحرک نمایی و انواع دیگر آن قابل‌تشخیص است. تقاطع شاخص‌های میانگین متحرک مختلف با پهنای باند متفاوت، نشانه‌ای برای شروع یا پایان یک‌روند و یا تغییر جهت یک‌روند می‌باشند.
  3. شاخص‌های چرخه‌ای: چرخه‌ها معمولاً در طی دوره تجمیع پیش از یک‌روند صعودی و یا در طی دوره توزیع پس‌ از آن، شکل می‌گیرند. اگرچه بر اساس ادبیات تحقیق، چرخه‌ها تنها به دوره‌های بدون روند اطلاق می‌شوند، اما در حقیقت امواج بازگشتی در طی شکل‌گیری یک روند را می‌توان به‌عنوان چرخه‌ در نظر گرفت. نوسانگرهای تصادفی مانند شاخص‌ مومنتوم، شاخص قدرت نسبی، استوکاستیک‌ها و میانگین متحرک همگرایی واگرایی از جمله مهم‌ترین شاخص‌های چرخه‌ای هستند.
  4. شاخص‌های نوسان پذیری: با فرض نرمال بودن توزیع بازدهی بازار، انحراف معیار، شاخص خوبی برای ارزیابی نوسانات قیمت به شمار می‌رود؛ بنابراین باندهای بولینگر اغلب به‌عنوان بهترین گزینه برای شاخص‌های نوسانی مورد استفاده قرار می‌گیرند. باندهای بولینگر در محدوده دو انحراف معیار در بالا و پایین یک میانگین متحرک رسم می‌شوند. ازآنجاکه انحراف معیار شاخصی برای اندازه‌گیری نوسان است، باندهای بولینگر خودتنظیم بوده و در بازارهای نوسانی عریض‌تر و در دوره‌های آرام‌تر با نوسانات کمتر، باریک‌تر می‌شوند.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *